پارت هفتاد و سوم

زمان ارسال : ۱۰۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

اما خوشبختانه او در طول زندگی چند بار دیگر هم این جمله را تکرار کرده بود، او چند بار دیگر هم سرشار از زندگی بود، حداقل این را بر زبان آورده بود.

- خشا بیا صدات می‌زنن، خشا با توام... آهای خشا کری؟

توی رختخوابش به خود پیچید و گفت:
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید